گاهی چون انسان احتیاج به این داره که کسی رو دوست داشته باشه یا کسی اونو دوست داشته باشه، تصور میکنه که درگیر عشق شده!
در حالیکه این حس، فقط یک خلاء در درون خود شخصه که به حضور کسی دیگه "نیاز" پیدا میکنه تا اونو براش پر کنه. بخاطر همینه که میره سمت آدمها تا باهاشون رابطهی عاشقانهای رو تجربه کنه تا از "رنج تنهایی" فرار کنه، نه اینکه واقعا عاشق شده باشه!
و میاد و عاشق تصویری میشه که ازشون میسازه، بدون اینکه تلاش کنه تا اونارو اونطوری که هستن درک کنه، بشناسه و روزی متوجه میشه که دیگه حسابی آسیب دیده!
اولین و مهمترین قانون قبل از شروع هر ارتباطی اینه که مطمئن بشیم برای فرار از تنهایی، خلاءهای عاطفی، مشکلات و بحرانهای روحی به آدمها پناه نمیبریم!
چون کسی که از خودش و تنهاییش فراریه اگه نجات خودشو در عشق به دیگران بدونه، گیر "خودشیفتههای عاشقپیشه" میفته که جز سوءاستفاده کردن و آسیب زدن، مهارت دیگهای بلد نیستن.