اون دختری که برای بقیه پدر و مادره، همیشه مضطرب و فرسودهست.
🔸یه اصطلاحی هست به اسم "parentified daughter" یا "دختر والدگر". به معنی دختریه که اینطوری تربیت شده تا به فکر همه باشه و به قول معروف براشون پدر و مادر باشه!
🔸چنین دختری از دوران کودکی همیشه حواسش به اطرافه! بیش از حد کار میکنه! در کنار همه حضور داره و بقیه رو بر خودش مقدم میدونه!
🔸متأسفانه آموزشهای غلط فرهنگی با این طرزفکر که "یک زن میتونه و باید همهی این کارها رو انجام بده"، نقش مهمی در تربیت چنین دخترانی داره!
🔸جامعه و فرهنگی که مادرانش در حال فداکاری و خدمترسانی هستن و دختری که شاهد چنین مادری بوده، اینجوری یاد گرفته که "عشق" یعنی همین! و همهی این کار رو هم باید به تنهایی انجام بده!
🔸نتیجهی چنین شیوهی تربیتی میشه رنج بردن از دردها و مشکلات متعدد جسمی، غوطهور بودن در نگرانی و دلشورگی!
🔸چنین دختری باید بدونه این وظیفهی اون نیست که همهی این کارها رو به تنهایی انجام بده! قرار نیست همیشه قربانی باشه! باید بفهمه، اینکه فراتر از محدودیتها و تواناییهاش کار میکنه، نتیجهاش بیماری و خستگیه!
🔸چیزی که باید یاد بگیره اینه که یوقتایی میتونه کاری رو انجام نده و "گاهی" از کلمهی شفابخش استفاده کنه؛ یعنی "نه"!!! حتی وقتی صداش میلرزه و احساس گناه کرده!
فقط در اینصورته که اعصابش آرومتر میشه.
🔸واقعیت اینه که شاید لازم باشه از نظر روانی از بعضیها فاصله بگیره! حتی ممکنه از طرف بعضیها طرد بشه! اما اینم متوجه میشه که چه کسانی واقعا ازش حمایت میکنن و کنارش میمونن؟! مطمئنا افرادی که از نظر عاطفی سالمتر هستن به سمتش کشیده میشن!
و این دقیقا همون چیزیه که این دختر بهش احتیاج داره.
📌برای خانمهایی که از کودکی یاد گرفتن که از همه دلجویی کنن، مراقب دیگران باشن، مسئولیت احساسات و عواطف دیگران رو بعهده بگیرن و کسی رو از خودشون ناامید و ناراحت نکنن، سختترین کار "نه" گفتنه!
و این مسئولیتپذیری بیش از حد فقط رنج مضاعفی رو بر چنین زنانی تحمیل میکنه.
بیماریهای جسمی، اضطراب، افسردگی و بیماریهای خودایمنی، دستاورد چنین طرزفکری برای چنین افرادی هست.
تنها راه شکستن چنین زنجیرهی معیوبی، تمرین "نه" گفتن، داشتن حد و مرز با دیگران، درخواست کمک از بقیه در مواقع لزوم و داشتن روابط سالم و سازنده با افرادیه که کار گروهی انجام میدن، نه اینکه تمام مسئولیتها رو گردن یک نفر بندازن!