اینایی که با استناد به توصیههای جان گاتمن و مارک منسن برای بهبود روابط عاطفی نسخه میپیچن و مقالات و تحقیقات علمی رو ترجمه میکنن و با آب و تاب در صفحهی اینستاگرامشون منتشر میکنن، متوجه نیستن که امثال گاتمن دارن توی جامعهای زندگی میکنن که آدمهاش، زیربار تورم کمر خم نکردن! یا مقالات علمی خارجی روی جوامعی تحقیق انجام دادن که شرایط فرهنگی و اجتماعی کاملا متفاوتی از جامعهی ما داره و نمیشه به این راحتی برای رشد فردی جامعهی ایران بهش استناد کرد!
اینستاگرام و نمایشهای نمادین و کاذبی که برخی از این صفحههای پرمخاطب به اشتراک میذارن، همینجوری حس ناکارآمدی و بیکفایتی رو در مخاطب تزریق میکنن، بعد شما فرض کنید توی این شرایط، بعضی از این مشاوران و تراپیستها هم یسری توصیههای غیرواقعبینانه میکنن مثل اینکه هیچکس انقدر سرش شلوغ نیست که برات وقت نداشته باشه و کسی که تو اولویتش باشی، هرطور شده برات وقت پیدا میکنه و ...! همشون هم استناد میکنن به مقالات خارجی و جملههای درمانگران خارجی مثل گاتمن و مارک منسن و…! دیگه به این دقت نمیکنن که مقالات و درمانگران خارجی، توی جوامعی این مطالعات رو انجام دادن و این توصیهها رو کردن که از خیلی جنبهها با ما تفاوتهای چشمگیری دارن! کسی که اجاره مغازه و خونهی چند ده میلیونی پرداخت میکنه و درآمدش هم اونقدری نیست که بتونه هزینههای زندگی رو در حد معقولی پوشش بده، همینکه افسرده نشه کافیه! چه برسه به اینکه بخواد برای ساختن رابطهاش، بیاد از جزئیات اون روزش برای شریک عاطقیش حرف بزنه یا بیاد توی کافهای که اولین بار با عشقش دیدار داشته، قرارهای دو نفرهی عاشقانه بذاره! من گاهی فکر میکنم بعضی از این مشاوران و تراپیستها انگار توی این جامعه زندگی نمیکنن که با استناد به مطالعاتی که در جوامع کاملا متفاوت با شرایط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی انجام شده، مواردی رو به مخاطبینشون توصیه میکنن که جز اینکه توازن بین واقعیت و توقعات افراد رو از بین ببره و احساس ناکارآمدی و بیکفایتی رو در اونا تزریق کنه و باعث تفرقهافکنی بین زوجها و پارتنرها و تخریب روابط عاطفی بشه، هیچ فایدهای نداره! سؤالم از این دوستان اینه که جذب مخاطب و فالوور گرفتن و لایک و کامنت گرفتن به چه قیمتی داره انجام میشه؟